امروز و ساعت دقیقه می باشد.
طراحی سایت و قالب وردپرسطراحی سایت و قالب وردپرسطراحی سایت و قالب وردپرس
  • تاریخ انتشار خبر : شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر : 46952 | نویسنده : خبرنگار
  • تعداد نظرات : ۰ نظر
  • با یاسر عرفات: چای با عسل و ته مزه ای از تلخی!

  • دسته بندی مطلب : بین الملل | تعداد بازدیدها : نفر
  • رسانه نوید صبح – در دی ۱۳۷۰ در دوره ی نمایندگی مجلس سوم، با عرفات در تونس ملاقات کردم. قصدم دعوت از وی برای شرکت در کنفرانسی بود که مجلس شورای اسلامی برای حمایت از فلسطین برگزار می کرد و من از گردانندگان اصلی آن بودم. در خانه ی محمود عباس با کُنیه ی ابومازن رئیس حکومت خودگردان فلسطین در زمان نگارش این (سطور) با یکدیگر ملاقات کردیم. مهمانی ناهاری بود که در آن شماری دیگر از رهبران فلسطین و نیز برخی از سفرای کشورهای عربی در پایتخت تونس شرکت داشتند.

    ابو عمار برخوردی بسیار گرم و صمیمی داشت. به رسم عربی و شاید در حرکتی نمادین نشان دهنده ی اوج مهمان نوازی مردم فلسطین، تکه های گوشت بره را با دستان خود در بشقابم گذاشت. بعد از صرف ناهار نیز که در اتاقی دیگر با هم به گفت و گو نشستیم همین صمیمیت و گرما ادامه داشت. او خود در استکان چای من عسل ریخت و پرتقالی را هم برایم پوست کند. نمادی تزیینی از قدس شریف را که کار دست و ساخته شده از چوب و صدف بود، به من هدیه کرد. کارت ویزیتی هم برایم نوشت و ضمیمه ی هدیه ی یادگاری اش کرد: «معاً حتى القدس المحرره، بعونه تعالی» (با هم تا قدس آزاد، به یاری خدای متعال).

    از پیشینه ی مناسبات مان حرف زدیم و از دلایل فاصله ای که میانمان افتاده بود. در لفافه گله هایمان را مطرح کردم و او نیز از نگاه خود گفت. انقلاب اسلامی را چتری فراگیر بر سر همه ی فلسطینی ها می پنداشت و از عدم تحقق آن گله مند بود و دلیل مشکلات فیمابین را نگاه خاص جمهوری اسلامی به خود می دانست و خواهان پشت سرگذاشتن آن ها بود. توصیه می کرد که مسائل فلسطین را از نگاه فلسطینی ها هم ببینیم. هر دو بیشتر در لفافه می گفتیم. قصد هیچ پرده دری و چالشی در میان نبود. هر دو در پی تقویت فضای همدلی بودیم. اما او دست آخر در عبارتی کوتاه گفت، آن چه را در دل داشت؛ هنگامی که در پایان سخنانمان به او گفتم دل ما همواره با فلسطین است. احساس کردم این سخنم چندان به دل ابو عمار ننشسته است. ثانیه هایی سر به زیر انداخت، استکان خود را بالا برد و به لب نزدیک کرد، اما بدون این که از آن بنوشد دوباره آن را بر زمین گذاشت. گویی حرفی در گلو داشت که مانع نوشیدن می شد. در همین حال با قاشق عسلی را که قبلاً در استکان چای من ریخته بود برایم هم زد. سر بلند کرد و گفت: …. ادامه در کتاب

    گروه تاریخ شفاهی رسانه نوید صبح – گزیده ای از کتاب شتای عمر – برگه های خاطرات سیاسی دکتر احمد عزیزی، سفیر سابق در کشور آلمان و قائم مقام وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران

    نظرات کاربران در مورد "با یاسر عرفات: چای با عسل و ته مزه ای از تلخی!"
  • طراحی سایت

    طراحی سایت های خبری و حرفه ای


    parswp.ir