بحرین در ائتلاف علیه یمن: دلائل و انگیزهها
نویسنده : دکتر سید محمد حسینی، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در عربستان سعودی
بحرانهای امنیتی و سیاسی در خاورمیانه به نقطه حاد نزدیک میشود و دیدبانی رفتار بازیگران موثر در این بحرانها بسیار ضروری و راهبردی است. در این تحلیل کوتاه قصد دارم به تحلیل رفتار بحرین بپردازم.
پس از صدور قطعنامه شورای امنیت علیه یمن در مورد حمله به کشتیهای تجاری «به / از» مقصد اسرائیل، حملات نظامی از سوی ائتلافی از کشورها به رهبری امریکا و انگلستان، به یمن انجام شد. حملاتی که احتمالأ ادامه خواهد داشت. امریکا، انگلستان، کانادا، استرالیا، هلند و بحرین کشورهای مشارکت کننده در این ائتلاف نظامی علیه یمن هستند. بحرین تنها کشوری از منطقه غرب آسیا و خلیجفارس است که در این ائتلاف حضور دارد. اما چرا بحرین؟
شکی نیست که امریکا پیش از حمله به یمن با عربستان و امارات هماهنگیهایی انجام داده است اما عربستان و امارات ترجیح دادند در این ائتلاف مشارکت علنی نداشته باشند. سوال اساسی اینجاست:
چه عامل و یا عواملی موجب شده تا بحرین به طور مستقیم در این ائتلاف شرکت کند و هزینههای احتمالی آن را در آینده به جان بخرد؟ به طور حتم امریکا و همپیمانانش نیازی به توان نظامی یک ریزقدرت منطقهای مانند بحرین برای حمله به یمن ندارند. در نگاه اول این پاسخ به ذهن متبادر میشود که استقرار پایگاههای دریایی امریکا در بحرین و استفاده از این پایگاهها در عملیات نظامی علیه یمن، ضرورت مشارکت بحرین ر ائتلاف را ایجاد کرده است. اما این نیز پاسخ به مسئله ما نیست چون امریکا بدون مشارکت مستقیم بحرین نیز میتواند از این پایگاهها بهره ببرد. رفتار بحرین را باید در موضوعات دیگری جستجو کرد.
به نظر میرسد بحرین در این ائتلاف شرکت کرد چون آلخلیفه کشور خود را در قبال روندهای آیندهساز سیاسی و امنیتی خلیج فارس بازنده میداند و تنها راه بقاء و کاهش آسیبپذیری خود در قبال روندهای آینده را تقویت سیاست «پیروی محض از امریکا» ( Band wagon policy) میداند.
به عبارت دیگر بحرین از آینده سیاسی و امنیتی خلیج فارس احساس خطر جدی میکند. درست برعکس قطر، عربستان و تا حدودی امارات که فرصتهای سیاسی و امنیتی بسیاری از روندهای آتی در خلیج فارس برای خود متصور هستند. بر این اساس بحرین سعی میکند، اتصال امنیتی خود را با امریکا تقویت کند تا در روندهای آتی منطقهای آینده کمتر دچار آسیب شود.
سوال دیگر این است که آل خلیفه در قبال کدام روندهای آیندهساز منطقهای احساس خطر میکند؟
۱) روند تغییر ماهیت مداخله آمریکا در منطقه خلیج فارس ; الگوی توازن از دور یا هدایت از دور( offshore balancing) برای بحرین سناریویی نامطلوب است، چون امریکا در این الگو پویشهای امنیتی و سیاسی را عمدتأ با کمک عربستان، امارات و قطر انجام خواهد داد و به دلیل ناتوانی نظامی و وزن محدود سیاسی بحرین احاله مسئولیت به بحرین نخواهد کرد.
۲) تغییر جهت موازنه قوا در منطقه از سمت بازیگران ﺑﻴﺮوﻧﻲ به سمت بازیگران درونی (نظم منطقهگرایی درونزاد) نیز به ضرر بحرین خواهد بود. بقاء ریزقدرت هایی مانند بحرین در گرو حضور و مداخله مستقیم امریکا و نظم منطقهای برونزاد است. تمایل کشورهای منطقهای برای ایجاد نظم منطقهای درونزاد که زمینه آن با الگوی مداخله از دور امریکا نیز فراهم میشود، به زیان بحرین است.
۳) ریزقدرتی مانند بحرین، بقاء و تضمین امنیتی خود را در افزایش دوقطبی امنیتی میان ایران و عربستان و در سطحی کلانتر میان جبهه مقاومت و جبهه غربی – عربی دنبال میکند. هر چقدر این دوقطبی تشدید شود، امکان بقاء بحرین افزایش مییابد. در این راهبرد بحرین با رژیم صهیونیستی نیز مشترک است چون اسرائیل نیز راهبرد دوقطب سازی میان ایران و کشورهای عربی را دنبال میکند. یکی از دلائل اصلی عادیسازی اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس دوقطبیسازی است. عادی سازی بحرین با اسرائیل را نیز در همین موضوع باید جستجو کرد. بحرین از طریق عادیسازی اولا نظم منطقهای برونگرا و ثانیا افزایش دوقطبی منطقهای را دنبال میکند. تعطیلی و یا تعویق فرایند عادیسازی اعراب و با اسرائیل به شدت به ضرر بحرین است.
۴) افزایش رقابت قدرتهای بزرگ در خلیج فارس با ورود چین و روسیه به این منطقه نیز به ضرر بحرین است. ورود چین به منطقه با خود ثبات میآورد و پویشهای اقتصادی منطقه را تقویت میکند. ثبات منطقه و تقویت پویشهای اقتصادی اگرچه برای بحرین نیز فرصتهایی را به وجود میآورد و منافعی را ایجاد میکند اما در بلندمدت میتواند آسیبپذیری امنیتی سیاسی و اقتصادی بحرین را افزایش دهد.
۵) تنشزدایی عربستان با ایران نیز فرصتها و تهدیدهایی دارد. مهمترین تهدیدِ احیاء روابط ایران و عربستان کاهش دوقطبی و افزایش روندهای درونزاد در منطقه است.
۶) بر اساس برنامه توسعه عربستان، امارات و قطر، جدیت جمهوری اسلامی ایران در سیاست همسایگی، کاهش حضور امریکا و افزایش کنشگری چین در خلیج فارس پیشبینی میشود شاهد افزایش مولفههای ثباتزا و کاهش مولفههای تنشزا نیز در منطقه باشیم که این روند نیز برای بحرین از منظر سیاسی مطلوب نیست.
۷) بحرین از عربستان نیز در بلند مدت احساس خطر میکند و تصور میکند با تحولاتی که در سیاست داخلی و خارجی عربستان در پیش است، احتمالأ ریاض تعهدات امنیتی خود را نسبت به بحرین در عمل کاهش دهد.
۸) افزایش قدرت قطر در ابعاد مختلف نیز برای بحرین مطلوب نیست. آل خلیفه دوست ندارد فاصله قطر با بحرین در زمینه های مختلف سیاسی، امنیتی و اقتصادی افزایش یابد.
۹) آلخلیفه در سیاست داخلی نیز دچار بحران مشروعیت است. زنگ خطر این بحران برای آلخلیفه به صدا درآمده است چون عربستان، امارات، قطر، کویت و عمان تا حدود زیادی توانستند در میان مردم کشورشان مقبولیت نسبی به دست آوردند.
۱۰) در ابعاد اقتصادی نیز دو روند چرخش کشورهای خلیج فارس به سمت آسیا و نیز روند ادغام در زنجیره جهانی ارزش در منطقه جاری است و بحرین در این زمینه نیز خود را از رقبای و همسایگانش بسیار عقب میبیند.
بنابراین آلخلیفه به منظور تضمین بقاء، کاهش آسیبپذیری و جبران عقبماندگیهای خود در قبال روندهای ۱۰گانه فوق در «دنباله» ائتلاف نظامی غرب در حمله به یمن شده است.